شعار هفته سلامت روان در سال 2016: کرامت انسانی در سلامت روان:کمکهای اولیه روانشناختی وسلامت روان برای همه
سلامت روان در بحران وبلایا
کسب آگاهی در مورد موقعیت های بحرانی به ما کمک می کند تا بدانیم در چنین موقعیت هایی چه اتفاقاتی رخ میدهد. نتیجه این آگاهی کاهش شدت تشویش، نگرانی واضطراب ما می باشد. مهمترین چیزی که به ما کمک میکند تا بدانیم چه کاری باید انجام دهیم، داشتن اطلاعات است.
بحران چیست؟
بحران به موقعیت هایی گفته میشود که فرد با یک وضعیت اضطراری و پر استرس مواجه شده و خودش را از شدت و سختی آن تحت فشار احساس میکند و نمیداندچگونه باید با این شرایط کنار بیاید. فرد بحران زده دچار افکار و احساساتی میشود که تمرکز حواس او را مختل کرده و تمام اعمال و روابطش با دیگران تحت تاثیر قرا میگیرد.این فرد نمیداند چگونه با شرایط جدید ارتباط پیدا کرده و با آن کنار بیاید، لذا احساس خطر میکند ولی نمیداند چگونه باید از خود دفاع کند. این تجربه بحران نام دارد.
وقایع بحران زا برای همه ی افراد در طول زندگی حداقل یک بار و گاه چندین بار اتفاق می افتد، بنابراین بروز واکنش امری طبیعی است. آنچه غیرطبیعی است سانحه می باشد که منجر به ایجاد واکنش بحرانی شده است. بنابراین میتوانیم بگوییم :
"بحران، واکنشی طبیعی نسبت به یک سانحه ی غیر طبیعی است"
اجزای یک بحران
برای بررسی دقیق تر بحران می توان آن را به اجزای کوچکتری تقسیم کرد و عناصرموجود درآن را مورد شناسایی قرارداد. وجود یا عدم وجود بحران را میتوان براساس حضوریا عدم حضور این اجزاء تشخیص داد.
اجزای بحران عبارتند از :
» وجود یک واقعه ی استر س زا با استرس طولانی مدت ،
" احساس پریشانی و ناگوار بودن وضعیت
» وجود فقدان ) مثلا از دست دادن یک عضو خانواده یا از دست دادن سلامتی یا از
دست دادن اموال (، احساس خطر، احساس تحقیر شدن
» احساس غیر قابل مهار بودن شرایط
» احساس بروز وقایع به صورت غیر منتظره
» به هم ریختگی با تغییر روال عادی زندگی
» احساس ابهام با تردید نسبت به آینده
» احساس ناراحتی و پریشانی به مدت ۲ تا 6 ه
انواع بحران
الف( بحران های رشد : تقریبا همه ی افراد در طول زندگی به ناچار با موقعیت هایی روبه رو می شوندکه درجریان مراحل رشد انسانی روی می دهند و بدون آنها پیشرفت و رشد در زندگی امکان پذیر نمیباشد. ولی گاهی تاثیر این وقایع چنان عمیق است، که افراد را مبتلابه بحران روانی می کند. بعضی از موقعیتهای مربوط به بحران رشد عبارتند از : شروع مدرسه، امتحانات، اولین شغل، مهاجرت و...
ب ( بحران های زندگی : بحران های زندگی، بحران هایی هستند که در اثر عوامل خارجی به وجود نمی آیند، بلکه بهایی است که افراد برای )) خود زندگی (( می پردازند. مثالهای آن عبارتند از بلوغ، ازدواج، تولد، فرزند، طلاق، بیماری، مرگ یکی از بستگان یا دوستان نزدیک و...
ج ( بحرا ن های آسیب زا : بحران های آسیب زا بحرا ن هایی هستند که با قرارگرفتن افراد در معرض سوانح و حوادث ناگوار و شدید به وجود می آیند. تمام این سوانح منجر به ضربه های روانی خواهند شد و تنها عده ای کمی از این تاثیرات در امان می مانند. البته شدت ضربه روانی ناشی از بحران های آسیب زا در افراد مختلف فرق میکند. همه افراد در طول زندگی خود در معرض این گونه سوانح ناگوار و شدید قرار دارند. بعضی از نمونه های این سوانح آسیب زا عبارتند از:
" تصادفات
" بلایای طبیعی مثل زلزله
" فعالیت های تروریستی
" تهاجم
"سرقت
"خشونت
واکنش های مشکل زا در بحران
واکنش های مشکل زا در مقابل بحران عمومیت ندارد. این واکنش ها نشان دهنده این است که فرد احتمالا نیاز به حمایت پزشکی و یا روان شناختی دارد. این واکنش ها عبارتند از:
"تجزیه شدید: احساس بودن در دنیای غیر واقعی، احساس قطع ارتباط با بدن خود،از دست دادن احساس هویت یا گرفتن هویت جدید، از دست دادن حافظه وابتلا به فراموشی.
"باز تجربه آشفتگی: بازگشت مجدد و مکرر به شرایط بحران، خوا ب واره یا بازیابی خاطرات وحشت، پریشان خوابی و تکرار اتوماتیک صحن ها.
" انزوای افراطی: ترس اجتماعی، علاقه به کنارگیری اجتماعی و شغلی و اجتناب وسواسی از دیگران
"تحریک پذیری شدید: هول و هراس وحشتزدگی، خوا بهای ترسناک مشکل درکنترل تحریکات شدید و ناتوانی در تمرکز حواس.
" اضطراب : نشخوار غصه، تفکر نگران، غصه خوری، فوبیای شدید، وسواس ترس ازدست دادن کنترل، حرکت به سوی ضعف روانی و احساس دیوانگی.
" افسردگی شدید : کاهش لذت از زندگی، احساس بی ارزشی، خود سرزنشی وابستگی و بیداری زود هنگام.
استراتژی های مداخله در بحران
استراتژی های مداخله در بحران ناشی از حوادث که در چهار بخش که هر بخش به یک استراتژی اختصاص یافته آورده شده است. آمادگی، مدیریت زمان، تشخیص-جداسازی و ارائه خدمات روا نشناختی از جمله این استراتژ یها است.
استراتژی اول: آمادگی
غافلگیری ویژگی اصلی بحران های ناشی از حوادث است به نوعی که عبارت "حادثه خبر نمی کند "به عنوان ضرب المثل در بین مردم مطرح است. غیرقابل پیش بینی بودن حوادث از یک سو موجب افزایش آسیب روانی در بازماندگان شده و از سویی دیگرفرصت و امکان برنامه ریزی و تدوین استراتژی مداخله ای را از بین می برد. بنابراین لازم است برنامه ریزی و شیوه های مدیریتی و مداخله ای روان شناختی در بحران از پیش تدوین و آماده شود. هما نگونه که میدانیم و به طور معمول عمل می شود، تشکیل " گروه
بحران " یا اصطلاحا " اتاق بحران " در مقابله با هر بحرانی اولین قدم است. این امر وسیله ای برای کنترل و حل بحران است.
استراتژی دوم : مدیریت زمان
غافلگیری اولین عامل مخرب در بسیاری از بحران ها است. غافلگیر شدن یا احساس غافل گیر بودن و فقدان پیش بینی مدت تداوم بحران، تقریبا تمامی افراد دچار حادثه رااز نظر روانی آسیب پذیرمی کند.بنابراین 24 ساعت اول بحران در پیشگیری و کاهش آسیب ، ساعاتی تعیین کننده می باشد. اذهان عمومی، سبک های شناختی، تصورات قالبی درباره حادثه بسیار سریع شکل می گیرد و شایعات آسیب زا حادثه را ناگوار و تحمل آن را دشوار می سازد به سرعت گسترش می یابد و پس از شکل گیری وگسترش آنها، ایجاداصلاح و تغییر بسیار مشکل است. تمامی این ها در اولین روز بحران رخ می دهد.از همان لحظه ای که حادثه رخ می دهد باید کار اتخاذ تصمیم و تصمیمات عمده ومهم شروع شود. تصمیمات باید از پیش تعیین شده، قاطع، منطقی و بدون تزلزل باشد. نوع کیفیت و دقت این تصمیمات اثرات جانبی گسترده ای بر افراد دچار حادثه میگذارد. اولین کار در تصمیم گیر یهای صحیح در بحرا نها دسته بندی حقایق و واقعیتها است. این که چه چیزی رخ داده است، چه اقداماتی لازم است صورت گیرد و آینده چگونه خواهد بود
استراتژی سوم : تشخیص و جدا سازی
هر چند تمامی کسانی که در معرض حوادث قرار دارند به درجاتی از آن متاثرمی شوند و علائم اولیه بحران همچون سردرگمی، تنش، هراس و اضطراب همگانی است ولی همه آنها دچار اختلال نمی شوند. بررسی ها نشان داده است که عواملی از قبیل: نوع چگونگی و رو شهای به کارگیری استراتژ یهای اول و دوم، به چگونگی تجربه حادثه وآسیب پذیری شخصی افراد بستگی دارد.در حوادث و خطرات بزرگی همچون زلزله، سیل، آتشفشان و جنگ که ممکن است میزان آسیب روانی بالایی داشته باشد نیاز خواهد بود تا افراد دچار آسیب روانی شناسایی شده وبرای به کارگیری رو شهای مشاوره و درمان، مطابق اولویت جدا شوند. غربالگری و طبقه بندی افراد شیوه اعمال مداخلات روانی در بحران را نیز تسهیل می کند. بازماندگان رامی توان برحسب میزان شدت آسیب از خفیف تا خیلی شدید طبقه بندی کرد. جدا سازی
بازماندگان براساس میزان شدت آسیب آنها، بهبودی آ نها را تسریع خواهد کرد.
استراتژی چهارم : مداخلات روا نشناختی
مداخله روا نشناختی برای تمامی افراد در معرض بحران ضروری است. همچنین تحقیقات متعددی، سودمندی این مداخلات را نشان داده است. علاوه براین دیده شده است که هر چقدر زمان ارائه خدمات روا نشناختی برای آسیب دیدگان نزدیک به زمان حادثه باشد) بلافاصله بعد از حادثه ارائه شود( اثر گذاری آن بیشتر است. علیرغم نیاز تمامی بازماندگان بحران به خدمات مشاوره و روان درمانی، این نوع خدمات بیشتر برای افرادی که علائم استرس یا اختلالات را نشان می دهند و در صورت نیاز برای بعضی از افراد که علائم شدید ترس دارند ارائه می یشود.
اصول مداخلات روانشناختی
"مداخله درمانی عمدتا در خدمات آسیب دیدگان روانی است". مداخله روا نشناختی برای عده ای خاصی از افراد در معرض بحران به کار گرفته می شود. با توجه به آسیب پذیری و بی ثباتی در شرایط درون - روانی بازماندگان، به کارگیری مداخلات درمانی نیاز به حساسیت، ظرافت، دقت و توجه است، زیرا که بی توجهی به آن و یا به کارگیری اشتباه می تواند شدت آسیب را افزایش دهد و بازماندگان را با خطرات جدی مواجه سازد. بر این اساس توجه به این اصول میتواند مداخلات روا نشناختی را اطمینان بخش سازد.
1-در برنامه ریزی برای مداخله در بحران ها توجه به سه عنصر فوریت، مجاورت و انتظارات مهم است. عنصر فوریت بر زمان تاکید دارد. هر چه مداخلات از نظرزمانی نزدیک به حادثه باشد اثربخشی بیشتری دارد. عنصر مجاورت ارائه خدمات در نزدیکی حادثه را مطرح میکند و بهتر است به جز موارد ضروری سایر بازماندگان در محل حادثه یا در مجاورت محل مورد رسیدگی قرارگیرند. عنصر انتظارات، توجه
به نیازها و لحاظ کردن اولویت های مورد انتظار بازماندگان را یاد آوری میکند.
2-مکانیسم های طبیعی بهبودی پس از حوادث ترماتیک قوی است. پیامدهای روانی جامعه بازگشت به شرایط قبلی است نه تداوم آسیب شناختی روانی، با وجود این که علائم مرضی ترس، اضطراب، تجربه مجدد، اجتناب شدید و علائم تحریک پذیری شدید در بین عده زیادی از حادثه دیدگان ملاحظه می شود ولی به تدریج و به مرورزمان این علائم کاهش می یابد.
3-افراد بازمانده باید به استفاده از مکانیزم حمایتهای طبیعی تشویق شوند . آنهاباید تشویق شوند تا با کسانی که احساس راحتی می کنند همچون دوستان، خانواده،همکاران و همتایانشان صحبت کنند و روشهای غیر کلینیکی) حمایت های طبیعی را بیشتر دنبال کنند.
4-.چنانچه از بازماندگان بخواهند برای دریافت نتیجه ی سریع در دور ه ی زمانی کوتاه بایک متخصص صحبت کنند مناسبت ترین پاسخ و واکنش متخصص باید این مواردباشد: گوش دادن فعال و حمایت آمیز، عدم وارسی جزئیات، ارایه پاسخ های عاطفی.همچنین باید به فرد اجازه داد تا آنچه را که دوست دارد و گفتن آن موجب آرامش اوست بگوید. در این که چه مطلبی را چگونه بگوید بر او فشار وارد نسازید.
5-چنانچه افرادی شناسایی شوند و یا خودشان ابراز کنند که نیاز به کمک تخصصی دارند باید از ارتباط یک جلسه ای پرهیز کرد. در چنین مواردی افراد بازمانده باید در برنام هی مداخله ای بیش ار 2 تا 3 جلسه ملاقات در طول 2 تا 6 هفته قرار گیرند.
6- در تمامی مراحل مداخله باید به فرهنگ بازماندگان توجه و احترام لازم گذاشته شود.